ماهها طول کشید تا روزنامهٔ پاریسی لیبراسیون شمارۀ ویژهای را آماده کرد که در ۲۲ مارس بیرون آمد. از نویسندگان سرتاسر دنیا این سؤال پرسیده شد: «چرا مینویسید؟» البته چنین تحقیقی قبلاً هم سابقه داشته: در شمارۀ نوامبر ۱۹۱۹ مجلهٔ لیترتوار به سردبیری ...
ماهها طول کشید تا روزنامهٔ پاریسی لیبراسیون [۱] شمارۀ ویژهای را آماده کرد که در ۲۲ مارس بیرون آمد. از نویسندگان سرتاسر دنیا این سؤال پرسیده شد: «چرا مینویسید؟» البته چنین تحقیقی قبلاً هم سابقه داشته: در شمارۀ نوامبر ۱۹۱۹ مجلهٔ لیترتوار [۲] به سردبیری برتون [۳]، آراگون [۴] و سوپالت [۵]. همین سؤال در آن زمان هم مطرح شد، یعنی در همان دورهای که فجایع و آسیبهایی عمیق نه تنها هنر و ادبیات بلکه تمامی جنبههای زندگی و اندیشهٔ انسانی را دگرگون میکردند. در فراخوان لیبراسیون از پرسششوندگان نیز چنین پیش زمینهای به چشم میخورد و نمیدانم آیا پس از گرایش به نوآوریهایی اساسیای که سالهای شصت خصوصاً در فرهنگ فرانسوی رقم زد (و خود نوشتن یکی از زمینه های نبرد بود) و نیز پس از آخرین تعدیلات در تمامی اصلاحات بنیادین اندیشه، هدف لیبراسیون استقرار یک همانندسازی میان آن دوران و دوران ما بوده یا خیر. مقایسه میان اولین و آخرین دهههای قرن کافی است تا بفهمیم دوران ما چه در گرایشهای خلاقانهاش و چه در گرایشهای عادی و روزمرهاش چقدر تسلیم و تیره است؛ اما عجیب آنکه از این روند بس آرام (یا لااقل ظاهراً آرام) به هیچ وجه ناراحت نمیشویم، و حتی لحظهای هم برای دورانی پر تحرکتر دلتنگی نمیکنیم، چراکه تردیدی نداریم که اتفاقات غیرمنتظرۀ تلخی در انتظارمان است.
آیا این حالت روحی میتواند در پاسخ به سؤالی مانند «چرا شما می نویسید؟ [۶]» انعکاس یابد؟ نکته اینجاست که در تعداد بیشماری از جوابهایی که به این پرسش داده شد، اغلب واکنش غریزی دفاعیای در قبال این سؤال بیاندازه گسترده و در قبال مطرح کردن مشکلاتی بیش از حد کلی به چشم میخورد. پاسخ ساموئل بکت [۷] در این مورد که بی هیچ شکی نمونهٔ پاسخی موجز و سلیس است که در چهار کلمهٔ کوتاه و در یک عبارت ساده خلاصه میشود: کار دیگری بلد نیستم.
حال در اینجا تنها به گفتن این که چطور از پس جواب دادن به این سؤال برآمدم اکتفا میکنم. من از طرف سردبیران لیبراسیون، چه از طریق نامه، چه تلفنی و چه از طریق دوستانی که مأموریت داشتند تا مرا متقاعد کنند و خیالم را راحت کرده بودند که پاسخم میتوانست کوتاه هم باشد، در نهایت احترام به ستوه آمدم و دیگر چارهای برایم نمانده بود جز آن که خود را آمادۀ مقابله با حس مخربی کنم که این سؤال به من القا میکند: «چرا مینویسم؟»
به سختی با خودم کلنجار میرفتم که کتاب حرفهٔ دیگرانِ [۸] پریمو لوی [۹] به دستم رسید و تصادفاً متوجه یکی از اولین فصول کتاب تحت عنوان «چرا مینویسیم؟» شدم. متنی بود که شاید در جواب به تحقیقی مشابه نوشته شده بود. سؤال که در غیرشخصیترین حالت مطرح می شد (مینویسیم به جای مینویسید) این اختیار را به لوی میداد تا لیستی حساب شده (با همان روحیه و فهم متعادل خود) از انگیزههای خوب یا نه چندان خوبی که آدمها را به نوشتن سوق میدهند تهیه کند. نخست دلائلی که او بیشتر با آنها همسو بود، سپس تدریجاً دلایلی که او محتاطانه با آنها برخورد میکرد و یا با آنها ارتباطی برقرار نمیکرد.
پریمو لوی ۹ انگیزه را مد نظر قرار داد. مینویسیم:
۱) چون انگیزه و نیاز آن حس میشود؛ ۲) برای سرگرم شدن و یا سرگرم کردن؛ ۳) برای یاد دادن چیزی به کسی؛ ۴) برای بهبود بخشیدن دنیا؛ ۵) برای شناساندن عقاید خود (متفاوت با مورد قبلی) ؛ ۶) برای رهایی از اضطراب؛ ۷) برای مشهور شدن؛ ۸) برای پولدار شدن؛ ۹) از روی عادت (انگیزهای که آخر از همه از آن یاد میشود چراکه «غمانگیزتر از همه است»).
با چنین فهرستی که در اختیار داشتم به نظرم رسید که کارم خیلی راحتتر شده باشد، چون نقطۀ آغازی بود برای یک ارزیابی روشمند. اما خیلی زود متوجه شدم که دشواریها همچنان به قوت خود باقیاند: حال که نوشتن به قیمت فشار و خشونت اعمال شدهای بر خود من تمام میشود و اصلاً برایم تفننی نیست، مگر چیزی هم برای گفتن باقی می ماند؟ (حتی اگر سرگرم کردن و یا لااقل کسل نکردن کسی که آثار مرا میخواند، اولین وظیفهٔ اجتماعیای است که من خود را به آن متعهد میدانم). گذشته از این گمان نمیکنم که قصد و نیت تعلیم و تربیت داشته باشم؛ به کسانی هم که ادعای بهتر کردن دنیا را دارند اصلاً اعتماد ندارم؛ خصوصاً به باورهایم اعتمادی ندارم چرا که بسیار اوقات اشتباه از آب درآمدهاند؛ و الی آخر. باری پاسخگویی به این تحقیق برابر بود با ورود به یک بحران افسردگی.
دیگر سرتان را با این کلنجار رفتنها به درد نمیآورم، و نیز نمیخواهم بر خلاف تعهد اجتماعیای که کمی پیش از آن سخن به میان آوردم عمل کرده باشم، پس بلافاصله میپردازم به سه انگیزهای که به عنوان نتیجهٔ آزمون وجدانم در اختیار لیبراسیون قرار دادم.
چرا مینویسم؟
۱) برای اینکه از آنچه که تا به حال نوشتهام خشنود نیستم و دلم میخواهد به نوعی آنها را تصحیح و تکمیل کنم و آن را به نوعی دیگر بنویسم. به این ترتیب «بار اولی» در نوشتنهای من وجود نداشته است. نوشتن همواره تلاشی بوده بر حذف چیزی که قبلاً نوشته شده و در جای خود قرار دادن چیزی که هنوز نمیدانم آیا قادر به نوشتنش خواهم بود.
۲) برای اینکه با خواندن ایکس (یک ایکس کهن یا معاصر) به این فکر میافتم: «وای که چقدر دوست دارم مثل ایکس بنویسم! افسوس که ایکس کاملاً ورای تواناییهای من است!» آنگاه سعی میکنم این کار غیر ممکن را در تصور خود بگنجانم، به کتابی فکر میکنم که هرگز آن را نخواهم نوشت اما دوست دارم موفق به خواندنش شوم، به اینکه بتوانم آن را در کنار دیگر کتابهای محبوبم در قفسهٔ کتابهای ایدهآلم بگذارم. و بعد کلماتی و جملاتی در ذهنم شکل میگیرند ... از آن لحظه به بعد دیگر نه به ایکس فکر میکنم، و نه به هیچ الگوی احتمالی دیگری. به آن کتاب است که فکر میکنم، به آن کتابی که هنوز نوشته نشده است، که میتواند کتاب من باشد! و دست به نوشتن آن میزنم ...
۳) برای یاد گرفتن چیزی که نمیدانم. حالا منظورم هنر نوشتن نیست، منظور چیز دیگری است: دانش و یا استعدادی خاص، یا دانش کلیتری که آن را «تجربهٔ زندگی» مینامند. آنچه که میل نوشتن را در من ایجاد میکند این نیست که به یاد دادن آنچه که میدانم و یا آن چه که در ذهنم میگذرد میل دارم. بلکه برعکس، آگاهی دردناک از ناتوانیام است. پس آیا اولین انگیزۀ نوشتن برای من، وانمود کردن به داشتن تواناییای است که فاقد آن هستم؟ اما برای اینکه بتوانم وانمود کنم، باید به نوعی اطلاعات، آگاهی ابتدایی و مشاهداتی انباشته کنم، باید بتوانم این انباشت تدریجی تجربهها را در ذهنم بگنجانم. و این کار را تنها بر روی صفحهٔ کاغذ است که میتوانم انجام دهم، یعنی همان جایی که امیدوارم لااقل ردی از دانش یا خردی را بیابم که در زندگی لحظهای بدان دست یافتم و چه زود از دست دادمش.
ترجمه: اعظم رسولی
این مطلب برای اولینبار در سایت همه چیز درباره فیلمنامه و سپس در فیلمنوشت منتشر شد. پس از تعطیلی سایتهای یادشده، این مطلب در سایت آرگومنتی ایتالیچی بازنشر شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] Liberation
[۲] Litterature
[۳] Bretonبنیانگذار سوررئالیسم
[۴] Aragon
[۵] Soupault
[۶] Pourquoi escrivz-vous?
[۷] Samuel Becket
[۸] Altrui mestiere
[۹] Primo Levi