اول کلام اینکه «ما پاپ داریم» ترجمه درستی نیست اگرچه ترجمهٔ لغت به لغت آن همین است. Hapemus Papam در واقع به معنای «پاپ انتخاب شد» است و موقعی گفته میشود که دود سفید از دودکش بر بام نمازخانه سیستینا خارج میشود که به معنای انتخاب پاپ است و اعلام میشود: Hapemus Papam یعنی صاحب پاپ شدیم و یا بهتر بگوییم «پاپ انتخاب شد» که به دنبالش زنگهای کلیساهای سراسر ایتالیا به صدا درمیآید.
فیلم دربارۂ پاپی است که بعد از انتخاب دچار بحران موجودیتی میشود و خود را از اجرای وظیفه پاپ بودن ناتوان میبیند. در این فیلم، مورتی از خط همیشگی مستند داستانی فاصله گرفته و به مستند افسانهای روی آورده است. اما حال کار بسیار جذاب و دوستداشتنی از کار درآمده است. شاید تماشاگر را به یاد فیلم تعطیلات در رُم بیندازد که روایت شاهزادهاست که از قصر میگریزد و وارد دنیای عادی مردمان رُمی میشود. رُم وایلر افسانهای است و اینجاست که تفاوت این رم با رم فیلمهای نئورئالیستی ایتالیایی را میتوان آشکارا دید.
پاپ انتخاب شده ناتوان است. البته در واقعیت تا کاردینال به مقام پاپ برسد باید از هفتخوان رستم عبور کند. اما وقتی از محفل کاردینالها که در ایتالیایی کوریا نام دارد انتخاب شد یعنی توافق اکثر جناحها از کشورهای گوناگون را به دست آورده است. پس از اینکه آخرین پاپ ایتالیایی به طرز مرموزی درگذشت و شرحش هم در فیلم پدرخوانده ۳ اثر کاپولا آمد، در انتخاب دو پاپ اخیر که یکی لهستانی و دیگری آلمانی بود،ملاحظات سیاسی انجام شده است. در فیلم مورتی چگونگی رأی کاردینالها را در نمازخانه سیستینا و در مقابل نقاشی دیواری بینظیر میکلآنجلو یعنی صحرای محشر مشاهده میکنیم که مستندگونه و جذاب نشان داده میشود. اما از لحظهای که مورتی به عنوان روانکاو وارد کاخ واتیکان میشود تا پال را معالجه کند با لحظات مفرح و طنز گزنده مورتی روبهرو هستیم و فیلم جان میگیرد و هنز مورتی را به عنوان بازیگر با قدرت بروز میدهد. خصوصاً دیالوگ او با اسقف نزدیک به پاپ که از او میخواهد از سؤالاتی که جنبه فرویدی دارند خودداری کند. مخصوصاً در دیالوگی که مورتی روانکاو اعلام میکند که طرفدار نظریه داروین است و یا اینکه میگوید همه او را به عنوان بهترین روانپزشک میشناسند و حتی همسرش که او هم روانپزشک است و مدام از شوهر به عنوان بهترین تعریف میکند تا جایی که به مهارت شوهر حسادت میکند و باعث میشود تا از هم جدا بشوند.
پاپ از کاخ میگریزد و به میان مردم عادی رُم میرود. حتی با بازیگرانی روبهرو میشود که دایی وانیا تئاتر چخوف را بر صحنه بازی میکنند و پاپ این نمایشنامه چخوف را حفظ است و در جوانی میخواسته بازیگر تئاتر شود ـ اشارهای به پاپ قبلی لهستانی که میخواست بازیگر تئاتر شود و حتی گویا نمایشنامههایی هم نوشته بود.
صحنههایی که مورتی میآفریند، از جمله بازی والیبال بین کاردینالها از قارههای مختلف و کلکهایی که دال بر حضور پاپ در واتیکان است در حالی که نیست و یا سر میز بازی معروف ایتالیایی با ورق معروف به اسکوپونه و صحنهای که مورتی با شرح زندگی خود کلک میزند و بازی را میبرد از صحنههای بسیار مفرح فیلم هستند و مورتی به خوبی موفق شده این صحنهها را مستندگونه روایت کند و دست آخر، صحنهٔ پایانی که کاملاً خلاف انتظار است و این تا حدی به فیلم جنبهٔ اخلاقی ـ کلیسایی میدهد که با سوابق خود مورتی زیاد جور درنمیآید اما از طرفی طنز قوی و پربار مورتی تا به آن اندازه هست که تعادل میان صحنهها را برقرار کند.
نقش پاپ بر عهده میشل پیکولی بازیگر قدیمی سینمای فرانسه است. او که معروفیت خود را بسیار مدیون کارگردانهای ایتالیایی و از جمله مارکو فرری است، در اغلب فیلمهای کارگردانان سینمای اسپانیا مثل لوئیس بونوئل و سینمای فرانسه مثل لویی مال بازی کرده است. شاید انتخاب میشل پیکولی به نوعی بزرگداشت او از سوی نانی مورتی باشد.
در هر حال، نانی مورتی بار دیگر ثابت میکند که بعد از سی سال و اندی فیلمسازی هنوز هم میتواند به عنوان یک پدیدۂ سینمای ایتالیا که حال دیگر جهانی هم شده است مطرح باشد. این فیلم در ایران هم به نمایش درآمده اما گویا آنطور که باید و شاید فهمیده نشد. گویا منتقدان ما هنوز ...!
این مطلب برای اولینبار در سایت همه چیز درباره فیلمنامه و سپس در فیلمنوشت منتشر شد. پس از تعطیلی سایتهای یادشده، این مطلب در سایت آرگومنتی ایتالیچی بازنشر شد. انتشارات کتاب خورشید نیز این مطلب را در کتاب گزیده مقالات رضا قیصریه تحت عنوان «مترجم خائن نیست» منتشر کرده است.