زمین می‌لرزد به روایت فرانچسکو رزی

نوشته شده توسط Francesco Rosi

در اصل، ویسكونتی قصد داشت سه فیلم بسازد و نه یك فیلم و خودش همیشه می‌گفت سه فیلم مستند می‌خواهد بسازد: یكی دربارۀ ماهیگیران، یكی دربارۀ دهقانان و یكی هم دربارۀ كارگران معدن، كه هر سه در سیسیل اتفاق می‌افتادند. این سه آثار متفاوتی بودند که به همان نبرد همیشگی علیه فلاکت‌ انسان‌ها و اشیا می‌پرداختند و حقیقتاً هم ویسکونتی طرح تولید هر کدام از بخش‌های این سه‌گانۀ دریایی،‌ زمینی و مربوط به معدن را در ذهن خود پرورانده بود.

اما آنچه من عمیقاً بدان باور دارم این است كه او قبل از هر چیز آرزو داشت فیلمی بر اساس رمان مالاوولیا اثر جووانّی ورگا را جلوی دوربین ببرد و چون درونمایۀ اصلی رمان، با آنچه که قرار بود در بخش دریایی این سه‌گانه موجود باشد همخوانی داشت، در سال ۱۹۴۷ برای ساخت یک فیلم مستند راجع به زندگی ماهیگیران «آچی ترتزا» به دهکدۀ انتونی عزیمت کرد: مکانی که آثار موفق ورگا در آنجا روی می‌داد.

هزینۀ تولید فیلم بسیار محدود بود. بسیار محدود، و چون گروه تولید همگی برای ساخت یك فیلم مستند به آنجا رفته بودند، بنابراین نه فیلمنامه نویسی وجود داشت، نه طراح صحنه و لباس و نه حتی دستیار و منشی و متن ماشین شده‌ای برای سكانس‌های مختلف. هیچ منشی صحنه‌ای هم در كار نبود . حتی جرثقیل و قرقره هم نداشتیم. یك دوربین بود و چند حلقه فیلم. نه فیلمنامه‌ای در كار بود و نه پلاتو‌یی و نه حتی برآوردی از هزینۀ ساخت، تازه از افرادی كه گروه را تشكیل می‌دادند‌، دست كم یك سومشان هرگز فعالیت سینمایی نكرده بودند. مثل مدیر فیلمبرداری، دستیار كارگردان و مدیر تولید.

زمین می‌لرزد یك حادثه بود‌. اما نه یك حادثۀ نا‌گوار و نا‌خوشایند، بلكه یك حادثۀ با‌شكوه و دلچسب، و همین‌طور یك تجربه برای كسانی كه بخت مشاركت در ساخت آن را داشتند. مشاركت در ساخت یك اثر تأثیر‌گذار بر تاریخ سینما .

بازیگران همه از میان ماهیگیران و مردم " آچی ترتزا" برگزیده شده بودند. ولی ویسكونتی هرگز راضی نشد تا به واقعیت زندگی مردم موجود درخیابان‌های آن روستا اكتفا كند. برای همین‌، ا‌و از آن مردم ساده و نا‌آگاه از قوانین كار و قواعد صحنه توقع نظم داشت و تسلط بر كار، چیزی كه فقط یك بازیگر حرفه‌ای سینما می‌تواند از عهده‌اش بر‌آید.

صحنه‌های فیلم نیز همه طبیعی بودند و بازی‌ها نه فقط ارائه و انتقال رویداد موجود در فیلم‌، كه به طور هم‌زمان شامل یك كنش واقعی و غیر قابل تغییر هم بود. فیلم ادعا داشت یك اسطوره را با فرایند خلاقیت بازآفرینی كند و در این كار موفق هم شد. به طوری كه در برخی لحظه‌ها رفتار واقعی اشخاصی كه نقش بازی می‌كردند، اندك اندك در قالب شخصیت‌هایی كه در ذهن خود پرورانده بودند هویت می‌یافت.

ویسكونتی دیالوگ‌ها را به كمك همان بازیگران می‌نوشت. بازیگرانی كه با همان كلماتی كه در زندگی، به وسیلۀ آن‌ها احساساتشان را بیان می‌كردند، به شیوۀ بسیار واقعگرایانه‌ای با ا‌و هم مكالمه می‌كردند و او با تكلیف این كار به آن‌ها، روند داستانی خودش را گسترش می‌داد. طبیعتاً یك متد این‌چنینی، زمان تولید كوتاهی را هم می‌طلبد و كار فیلمبرداری شش ماه طول كشید.

مثل بیشتر تجربه‌های سینمایی قبلی، گروه استثنایی بود و ویسکونتی اگر هم کار غیرممکنی می‌خواست، این گروه برایش فراهم می‌کرد. یك روز او خواست که صحنه‌ای را به كمك جرثقیل بگیرد‌، اما جرثقیلی در كار نبود. در عرض چند ساعت كار با نجاران قایق‌ساز، یك جرثقیل چوبی آماده شد‌. یك ماشین احمقانه به شكل طرح‌های احمقانۀ لئوناردو. امروز همه چیز ساده و طبیعی به نظر می‌رسد‌، اما سی سال پیش در " آچی ترتزا" ساخت یك فیلم داستانی با در اختیار داشتن وسایل ساخت یك فیلم مستند، چیزی شبیه به معجزه بود.

مردم دهكده هم در این بداهه‌پردازی با ما شریك بودند. یكی به متخصصان دوربین كمك می‌كرد؛ یكی به نورپردازان؛ یكی به زفیرلّی كمك می‌كرد و دیگری به من تا حركت‌های عمق صحنه را تنظیم كنیم‌. ماهیگیران‌، عمده فروشان‌، خریداران و بنایان، همه در حین انجام فعالیت‌های روزانۀ خودشان‌، صحنه‌های بازی را هم بین خود تقسیم كرده بودند. انگار نه انگار در بیرون از صحنه با هم تضاد و دشمنی‌ای دارند.

همه چیز كه آماده شد‌، صحنه‌های داخلی قایق‌ها را در طول صید شبانه گرفتیم، با نمای نزدیك حركات دریا‌، ناقوس كلیسا‌، قایق‌هایی كه در حین بازگشت نتیجۀ صید را اطلاع می‌دادند و صدای موج‌شكن و عمده فروشان و خریداران در جواب به آن‌ها؛ یك صحنۀ جادویی كه چند دقیقه به طول می‌انجامید و بعد همه چیز از نو.

طلوع آفتاب همه چیز را شدت می‌بخشید. نور فیلم هم چیزی به غیر از نور طبیعی نبود و ما سكانس به سكانس با نور طبیعی پیش می‌رفتیم و از فرصت تلف شده بین دو سكانس استفاده می‌كردیم و در رستوران دختران "‌جامّونا" (‌بازیگران زن فیلم كه در طول فیلمبرداری بازی می‌كردند و بعد از آن به كار پیشخدمتی خودشان باز می‌گشتند) قهوه‌ای می‌نوشیدیم وت كه نانی می‌خوردیم .

این گونه بود كه فیلم به پایان رسید و توانست خود را به فستیوال ونیز برساند: به آن شب فراموش ناشدنی.

به اعتقاد جی سادول كه بزرگترین منتقد فرانسوی وقت بود،زمین می‌لرزد اثری است بزرگ و رئالیستی كه مثل یك رمان ساخته و پرداخته شده و عاری از احساسات‌زدگی آثار دیگر دورۀ خود است.

 

برگرفته از كتاب ملاقاتی با سینمای ایتالیا نوشتۀ فرانچسكو رزی

ترجمه: مهدی فتوحی

 

این مطلب برای اولین‌بار در سایت همه چیز درباره فیلمنامه و سپس در فیلم‌نوشت منتشر شد. پس از تعطیلی سایت‌های یادشده، این مطلب در سایت آرگومنتی ایتالیچی بازنشر شد.

درباره

مهدی فتوحی، شاعر و پژوهشگر و نمایشنامه نویس، فارغ التحصیل زبان و ادبیات ایتالیایی است و آثار متعددی را از نویسندگان و شاعران ایتالیایی و اسپانیایی و ... به فارسی برگردانده. در سابقۀ کاری او همکاری با مطبوعات گوناگونی به چشم می‌خورد. مجلاتی چون: بخارا، سمرقند، دفترهای تئاتر، دفترهای شعر، گلستانه، شوکران، روزنامۀ همبستگی و چندین و چند سایت اینترنتی. همچنین، او سابقۀ وب نویسی هم دارد و وبلاگ سکوت محض حاصل فعالیت‌های اوست در دنیای مجازی.