سایت تخصصی ترجمه ایتالیایی

فرزندی دیگر

Scritto da Luigi Pirandello

 او به توده‌ای لباس پاره می‌مانست. لباس‌هایی چرب و کثیف. تابستان و زمستان، همان لباس‌ها را به تن داشت. رنگ و رویشان دیگر حسابی رفته بودند و بوی گند عرق و کثافت خیابان‌ها به خوردشان رفته بود. چهره‌اش به زردی می‌زد و چون تار درهم‌ تنیده‌ای پر از چین و چروک بود. آن‌قدر اشک ریخته بود که ...

Leggi tutto...
Categoria:

زندگی سقراط

Scritto da Achille Campanile

آکیله کامپانیله در این داستان به سه مقطع زندگی سقراط می‌پردازد: جوانی، زندگی با زانتیپ و مرگ.

Leggi tutto...
Categoria:

شکار

Scritto da Alberto Moravia

همان يك بار، اولين و آخرين بارم بود. بچه بودم؛ يك روز، نمی‌دانم چطور، با پدرم همراه شدم، او تفنگی در دست داشت و پشت بوته‌ای، در فاصله‌ای نه چندان دور، مشغول تماشای پرنده‌ای روي يك شاخه بود. پرنده‌ای بزرگ و خاكستری، شايد هم قهوه‌ای، با منقاری دراز، شايد هم كوتاه: يادم نيست. فقط ...

Leggi tutto...
Categoria:

جنگل، ریشه،‌ هزارتو

Scritto da Italo Calvino

روزی روزگاری در جنگلی چنان انبوه که حتی در روز روشن هم تاریکی بر آن حکمفرما بود، پادشاه کلودووئو [۱]، که از جنگ بازمی‌گشت، پیشاپیش ارتش خود می‌تاخت.

Leggi tutto...
Categoria: