این مقاله به بهانه فیلم آواتار به بررسی ایزدبانوان (الههها، ربالنوعها و مادرخدایان) در دوران ماقبل تاریخ انسانها میپردازد. با توجه به اکتشافات صورتگرفته در مکانهای باستانی متعلق به اقوام پیش از تاریخ، قدیمیترین تجلیات فعالیتهای مذهبی به پرستش یک خدای مؤنث مربوط است.
آواتار۱ فیلمی علمی-تخیلی سهبعدی است. این فیلم توسط جیمز کامرون نوشته و کارگردانی شده و در تاریخ ۱۸ دسامبر ۲۰۰۹ به نمایش درآمد. آواتار محصول کمپانی آمریکایی فاکس قرن بیستم است. آهنگساز موسیقی این فیلم جیمز هورنر میباشد. استین وینستن مسئول جلوههای ویژه فیلم نابودگر ۲ نیز تا قبل از مرگش به جیمز کامرون در زمینه طراحی این فیلم کمک میکرده است. در سال ۱۹۹۵ کامرون فیلمنامه آواتار را یه اتمام رساند. این فیلم چندین سال در دست ساخت بوده است و در لسآنجلس، نیوزیلند و خلیج مکزیک فیلمبرداری شده است. آواتار پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای جهان و تنها فیلمی است که فروشی بیش از ۲ میلیارد دلار داشته است. در این فیلم میبینیم که گروهی از انسانهای دانشمند مشغول آزمایش پروژهای بنام «آواتار» هستند که در آن با علم ژنتیک بدنهای ناوی مصنوعی در آزمایشگاه خلق کرده و خودآگاهی انسانی را به عنوان راننده آن بدن بطور موقت درون آن بدن تزریق یا قالب کرده تا بتوانند از این طریق با فرستادن این ناویهای مصنوعی، داخل جماعت ناویها بطور ناشناس تجسس کرده تا بلکه فرهنگ و رسم و رسوم آنان را بشناسند. در واقع، این بدنهای مصنوعی چیزی جز نوعی نفربر با کنترل از راه دور بسیار پیشرفته نیست.
اَوَتار به خط دوناگری۲ (अवतार) به معنی «حلول[ربالنوع]» در آیین هندو عبارت است از تجسد مادی ناشی از هبوط از آسمان به زمین ایزدان هندو است.
در تعریف عمومی نیز کلمه «آواتار» به معنای حلول خداوند در قالب انسانی و تجسم عامل الهی میباشد. معادل این مفهوم در اسلام، مقام خلیفهٔ الهی است و در فرهنگهای دینی و معنوی دیگر هم معادل همین مفهوم وجود دارد. «آواتار»، قطب الهی و استاد اعظم مفاهیمی مشابه همدیگر هستند و به فردی اطلاق میشود که در رأس نظام اساتید حق قرار دارد.
خدا اغلب آفریدگار جهان محسوب میشود. در نظامهای ایمانی گاهی این خدا به صورت یکتا در یکتاپرستی مطرح میشود، یا در چند خدایی به صورت الههﺍی در کنار دیگر خدایان مطرح میشود. همچنین چه ارتباطش را با جهان حفظ نموده باشد و چه در امورات آن دخالت نکند، خدا متداولترین واژهﺍی است که به آفریدگار فراطبیعی ناظرجهان اطلاق شده است. متکلمان ویژگیهای گوناگونی را به مفاهیم متعدد خدا نسبت دادهﺍند. از معمولترین این ویژگیها میتوان به علم مطلق، قدرت مطلق، حضور در همه جا در آن واحد، خیر اعلی بودن، بسیط بودن و وجود داشتن ضروری اشاره نمود. همچنین خدا به عنوان وجودی مجرد و مرجع تام تعهد اخلاقی و بزرگترین موجود قابل تصور، تلقی شده است.
مسئلهٔ وجود خداوند در طول تاریخ همواره به عنوان یکی از سرفصلهای مهم کاوشهای فلسفی مطرح بوده است. در گذشته انسانﻫﺎ برای خدایان خود پیکر می تراشیدند و آنﻫﺎ را با تندیسﻫﺎ و نقش برجستهﻫﺎ نشان میدادند. این خدایان فقط مذکر نبودند بلکه از آثار بدست آمده از گذشته به خوبی نمایان است که در دوران ماقبل تاریخ۳ انسانﻫﺎ به ایزد بانوان (الههﻫﺎ، ربﺍلنوعﻫﺎ و مادرخدایان) نیز اعتقاد داشتند.
گوندولین لیک در باره مادر-خدایان معتقد است که قدیمیترین تجلیات فعالیتﻫﺎی مذهبی، که تنها با توجه به مصنوعات دستی مکانﻫﺎی پیش از تاریخ شناخته شده است، ظاهراً مربوط به پرستش یک خدای مؤنث است. تندیسکﻫﺎی بیشماری از این الههٔ عصر سنگ در اروپا و از هزارﻩهای هفتم و ششم در آناتولی شناخته شدﻩاند. بیشتر این پیکرﻩها بر جنبهﻫﺎی جسمی باروری زن تاکید کردهاند. شکمﻫﺎی برآمده، سینهﻫﺎی آویزان تصاویر زنان عریان در همه ادوار بعدی و در همه نواحی خاورمیانه، از مصر گرفته تا ایران ظاهر میشود. اما روی هم رفته، تندیسﻫﺎی بعد از عصر نو-سنگی، بیشتر به جنبهﻫﺎی جنسی توجه دارد تا آبستنی. پرستش همگانی مادر-الهه به نظر میرسد در هنگامی انحطاط یافت که موارد زیر صورت گرفت: ۱) پیشرفت تمدنهای شهری ۲) تغییر عمیق شرایط اجتماعی ۳) پیدایش مجموعهٔ خدایان پیچیده ۴) وابستگی به پدرسالاری. اما اشاراتی وجود دارد که نشان میدهد که به عنوان یک دین مردمی آن پرستش همگانی مادر خدایان پس از مراسم رسمی و ملی باقی ماند. در آناتولی احتمالا مرکز باستانی مادر-الهه بود. این الهه به صورت نیرومندترین تندیس خدایی در سراسر ادوار تاریخی مختلف درآمد. در سطوح نو-سنگی، چتل هویوک، این الهه در حالت اول، در رابطه با بارداری ظاهر میشود و او را در حالت شیر دادن، ... نشان میدادند. تصاویر او در تغارهای غله یافت شده است. اما پیوستگی با مرگ و جهان فرودین نیز در پرستشگاههای شهر که به طور شگفتﺍنگیزی رنگﺁمیزی شدهﺍند نیز دیده میشود و در آﻥجا تصاویر این الهه با سینهﻫﺎیی که در دیوار نقش شده آشکار است و این علایم، علایم الهه در کنار مناظر تدفین یافت میشود. در ادوار تاریخی، این الهه به صورت وورونشهﻣﻮ(wurunšemu) زمین یا اینارا (Inara) مورد پرستش قرار میگرفت. اینارا خدای محافظ سرزمین بود. هوریانیﻫﺎ او را فقط بانو آلانی (Allani) مینامیدند. آلانی، همان هاناهانا Hannahanna هیتیایی «بزرگ-مادر» یا حبات است. احتمال دارد که بسیاری از الههﻫﺎی محلی که نامﻫﺎیشان فقط با صورت مخففی که برای ایشتار نوشته میشد، تجلیات مادر-الهه بودند (گوندولین لیک ۱۳۸۵، صص ۱۵۹-۱۶۰).
یکی از مهمﺗﺮین ایزدبانوان ایرانی که با گذشت زمان نقش مادر-خدایی گرفته، سپندارمد(سپندارمذ، اسفندارمد، سپنته ارمیتی) است به معنی اخلاص و بردباری مقدس است. با نمادی زنانه، دختر اورمزد به شمار میﺁید و در انجمن آسمانی و در دست چپ او مینشیند. چون ایزدبانوی زمین است به چهارپایان چراگاه میبخشد. هنگامی که پارسایان بر روی زمین به کشت و کار و پرورش چهارپایان میپردازند یا هنگامی که فرزند پارسایی زاده میشود او شادمان میگردد و وقتی همهٔ بارها را تحمل میکند، او نیز مظهری از تحمل و بردباری است (آموزگار ۱۳۸۳، ص۱۷).
در اساطیر اﻳﻦگونه آمده است: «زمانی که کیومرث۴ به پهلوی چپ میﺍفتد و میمیرد از بدنش فلزات به وجود میﺁید و نطفهٔ او بر روی زمین میریزد و در نور خورشید پالوده میشود. دو سوم آن را نریوسنگ، ایزد مردانگی و یک سوم آن را سپندارمد، ایزدبانوی زمین نگهﺩاری میکند و در اینﺟﺎ سپندارمد به نوعی در نقش مادرگونه خود ظاهر میشود (همان، ص ۴۸).
در داستان منوچهر۵ در جایی از کتاﺏهای پهلوی سخن از این است که افراسیاب آب را از ایرانشهر بازداشت. برای بازآوردن آب و حل این مشکل، سپندارمد ایزدبانوی زمین، به شکل دوشیزهﺍی با جامهﺍی پر شکوه به خانه منوچهر داخل شد. بنابر متنﻫﺎی پهلوی، افراسیاب دلباخته سپندارمد میشود و از او خواستگاری میکند. سپندارمد هم نخست افراسیاب را وا میدارد که آب را به ایرانشهر برگرداند و چون از همه چیز مطمئن میشود، دوباره به زمین فرو میرود. (همان، صص۶۰-۶۱)
ماه اسفند به نام این ایزدبانوست و روز اسفند از ماه اسفند را در ایران باستان جشن میگرفتند و بنابر نماد این ایزدبانو، این روز به روز بزرگداشت زن معروف است و به بیان ابوریحان بیرونی که اسفندارمذ ایزد موکل بر زمین ایزد حامی و نگهبان زنان شوهر دوست است و به همین مناسبت این روز عید زنان به شمار میرفت و در آن زنان هدیه میگیرند. پس بنابر گفتهٔ بیرونی میتوان حدس زد که در آن زمان این جشن هنوز هم رواج داشته است. در بخشی از یسنا ۳۸ ، بند ۱ در باره شباهت زن و زمین این گونه بیان میشود:
ایدون۶ این زمین را، زمینی را که ما را دربرگرفته است و این زنان را میستاییم. و آن زنانی را که از آن تو بشمارند، ای اهورامزدا، و از راستی برگزیده برخوردارند، میستاییم.
مطالب بالا به درستی نشان میدهد که ایزدبانو میتواند نماد مادر-خدا را بگیرد زیرا از لحاظ باروری و زنانگی خصوصیات مادرگونه بیشتر نمایان میشود.
همانطور که آگاه هستیم در اساطیر ایرانی دو دنیا وجود دارد: دنیای اهورایی و اهریمنی. وقتی سخن از ایزد، الهه، ایزدبانو و مادر-خدا میشود، مستقیم نظر ما به دنیای اهورایی میرود زیرا هیچ انسانی دوست ندارد از خدایان اهریمنی تقاضای کمک کند ولی این را باید دانست که هر دو دنیا (چه اهورایی و چه اهریمنی) دارای ایزدان مؤنث و مذکر هستند، یعنی در اساطیر ایرانی این گونه آمده که در مقابل هر ایزد در دنیای اهورایی یک ایزد در دنیای اهریمنی۷ وجود دارد. مقابل ایزدبانو سپندارمد در دنیای اهریمنی و در حقیقت دشمن سپندارمد، «ناهیه» یا «نانگهیثیه ۸» است. او آفریدگان را از قانع بودن باز میدارد و آنان را ناراضی میسازد.
سردستهٔ دیوان ماده دیو زنی است که نقش تخریبی عمدهایی در آغاز آفرینش دارد. نماد تمام پلیدیها و آلودگیهای زنانه و نماد روسپیگری است. او در متنها هم دختر و هم زن اهریمن به شمار آمده است.
عقیده و باور اساسی ایرانیان قدیم بر این پایه بود که تاریخ جهان تاریخ جدال میان خیر و شر است. در این نبرد انسان فطرتاً در کنار خداست. او برای بازی آفریده نشده است (همچون بعضی از سنتهای هندی)، جهانی که انسان در آن زندگی میکند، گرچه از حملهٔ شر آلوده شده است اما اساساً خوب است زیرا خدا پدر و مادر اوست. (هینلز ۱۳۸۴، ص۸۵)
پس خدا خیر مطلق است چون اساساً مخالف بدی است و نمیتواند هیچگونه ارتباطی با آن داشته باشد. خدا سرچشمهٔ همه خوبی هاست، آفریدگار آسمانها و جهان و انسان، منبع زندگی، تندرستی و زیبایی و شادی است. شر نیرویی است کاملا منفی در پی نابودی و فساد و آلودگی که در صدد نابود کردن دنیای اهورایی است. (هینلز ۱۳۸۴، ص۱۹۱) شاید همین عقیده بود که ماده دیوان اساطیری هرگز نقش مادر-خدایان را به خود نگرفتند، زیرا انسان در مبارزه با نیروی شر و برای رسیدن به نیروی خیر تلاش میکرد.
یکی دیگر از این ایزد بانوان، در ایران باستان ایزدبانو اناهید (اردوی سورا اناهیتا) ایزدبانویی با شخصیتی بسیار برجسته است که جای مهمی در اساطیر ایران باستان دارد و قدمت ستایش او به دورﻩهای بسیار پیشین حتی به زمان قبل از زرتشت ﻣﻲرسد. تجسم او در آبان یشت (اوستا) زنی است جوان، خوش اندام، بلندبالا، زیبا چهره، با بازوان سپید و اندامی برازنده، کمربند تنگ در میان بسته، به جواهر آراسته با طوقی زرین بر گردن، گوشواری چهارگوش در گوش، تاجی با صد ستاره هشت گوش بر سر، کفشهایی درخشان در پا، با بالاپوشی زرین و پرچین. چنین تجسمی احتمالاً نشان از این دارد که تندیسﻫﺎیی از او در دوره هخامنشی موجود بوده است. نام این ایزدبانو برای نخستین بار در کتیبههای هخامنشی موجود از دوره اردشیر دوم دیده میشود.
ایزدبانو اناهیتا با صفات؛ نیرومند، زیبا و خردمند به صورت الهه عشق و باروری نیز درمیﺁید؛ زیرا چشمه حیات از وجود او میجوشد و بدین گونه «مادر-خدا» هم میشود. به عنوان ایزدبانوی باروری زنان در هنگام زایمان برای زایش خوب و دختران برای یافتن شوهر مناسب به درگاه او استغاثه میکنند (آموزگار ۱۳۸۳، صص ۲۲-۲۴).
تندیسﻫﺎی باروری را که به الهه مادر موسومند و نمونهﻫﺎیی از آن از تپه سراب کرمانشاه (با قدمتی در حدود ۹۰۰۰ سال ق.م) و در کاوشﻫﺎی شوش به دست آمده است، تجسمی از ایزد بانو اناهیتا میدانند. او همتای ایرانی آفرودیت به شمار میﺁید که الهه عشق و زیبایی در یونان و ایشتر الهه زیبایی بابل است (همانجا).
در ایران در هزاره چهارم پیش از میلاد کوزهﮔﺮ به فن قالبﺭیزی هم آشنا بوده است و برای مجسمهٔ همه نوع جانوران، اسبابﺑﺎزی برای کودکان و یا هدایای نذری به پیشگاه ربﺍلنوﻉِ مادر و خداوند خصب نعمت و فراوانی در دست است که اغلب هم بدون سر پیدا شده که این نقص عمدی بوده زیرا ﻣﻲخواستند بدین وسیله دیگران را از استعمال پیکرهای سفالین، پس از مرگ مالک آن، مانع شوند(گیرشمن ۱۳۸۴، ص۲۵).
در بینﺍلنهرین، تندیسﻫﺎی فراوان گلی، از زنان برهنه با مشخص شدن برجستگیﻫﺎی بدنشان به دست آمده است. این خود دلیل ستایش مداوم از الهه مادر-خداست. جالب توجه است که بیشتر نامﻫﺎی خدایان سومری مذکر هستند و به نظر نمیﺭسد که یک نام خاص سومری برای مادر-الهه وجود داشته باشد. در عوض، تعدادی نام داریم که کهنﺗﺮین آن ﻧﻴﻦخورساگا به معنای «بانوی کوهستان» نین ماخ به معنای «بانوی مجلل» و دامگال نونا به معنای «همسر بزرگ فرمانروا» در دست است و با گذشت روزگار خدایان مذکر جای مادر-خدایان را گرفتهاند. در فهرست اسطوره شناسی اغلب نام مادر-خدا در جایگاه سوم یا چهارم یا بعد از آن، انلیل و انکی فهرست شده است. ولی هرگز در مرحله درجه اول نبوده است (گوندولین لیک ۱۳۸۵، صص ۱۶۰-۱۶۱)
در اساطیر ایرانی هم جایگاه ایزدبانو سپندارمد بعد از آفرینش مذکرها صورت میگیرد یعنی در ابتدا اهورا ایزدان سه ایزد مذکر را میﺁفریند و بعد در راس ایزدان مونث سپندارمد آفریده میشود.
به مرور زمان در دوره بابلی کهن، بسیاری از مادر-خدایان سابق که مستقل بودند، همسران خدایان شدند و وظیفهﺍی را بر عهده گرفتند که به تدریج، به صورت واسطه درآمدند. صفات زنانه مانند ترحم، بخشش و فروتنی با این الهه نسبت داده میشد و حتی ایشتار مستقلﺗﺮین الههﻫﺎی بینﺍلنهرین به عنوان مادر-الههﺍی مهربان در هزاره اول پیش از میلاد و شاید تحت تاثیر هوریانیﻫﺎ به او خطاب میشد. در اوگاریت و سوریه، مادر-الهه (اشتارت) مقامی نسبتاً پست در مقایسه با خدا دارد و این تا جایی است که متون اسطورهﺍی نشان میدهد. (همان،ص161) در قسمت زیر نام برخی از مادر-خدایان میﺁید:
ماما، مامی (Mamma, Mami) الهه اکدی است، این نام کلمه بچگانه ای برای مادر است. معمول ترین القابش عبارتند از:
- اومی یا اسو (Ummi or Asu) به معنی «قابله، ماما» که به وفور در نامﻫﺎی شخصی بینﺍلنهرینی از زمان پیش-سارگونی یافت میشود. اما هرگز در نامﻫﺎی سومری به چشم نمیخورد (همان، صص ۱۶۱-۱۶۲).
- مامیتو (Mamitu) الهه اکدی است. این نام از مامی توم اکدی مشتق شده است که به معنای «سوگند» است. این الهه به نظر میرسد که در آغاز تجسم سوگند بود و سپس جنبهﻫﺎی خدای جهان فرودین را به دست آورد و همسر نرگال یا ارا Erra شد. در حماسهٔ ﮔﻴﻞگمش (لوح۱۰، ۶) او «آفریننده سرنوشت» نامیده شده است که همراه با آنوناکی زندگی و مرگ میبخشد. گونهٔ کوتاه شدۂ این نام مامی است که به سادگی با ماما اشتباه میشود.(همان، ص۱۶۲)
- ملکه نشا و کودکانش بر اساس اسطوره آناتولیایی، که به هیتیانی ترجمه شده است، ملکه نشا که نامش ذکر نشده است در یک سال سی پسر زایید، اما دربارۂ فرزندانش نگران شد و تصمیم گرفت که آنها را پنهان کند. آنها را در سبد گذاشت و درون رود نهاد. آﻥها به طرز معجزهﺁسایی نجات یافتند و به رحمت الهی رشد کردند و ملکه بار دیگر سی دختر به دنیا میﺁورد و هنگامی که پسرانش به سرزمینشان بازمیگردند، ملکه آﻥها را نمیشناسد و دخترانش را به عقد آﻥها درمیﺁورد (همان، ص ۱۶۶).
برخی دیگر از این ایزد بانوان عبارتند از:
- آبا (Abba) الههٔ بابلی احتمالاً با اصل و نصب آموری. در طی بابل کهن، این الهه، پرستشگاهی در ایسین داشت. شخصیت و جنبهﻫﺎی الهی او ناشناخته است (همان، ص۱).
- آتارت-شم-بعل (Attart-Šem-Baal) الههٔ کنعانی، در اسطوره سیل این الهه به عنوان تجلی و همسر بعل ظاهر میشود. خصوصیات او شبیه به الهه جنگ و شکار است (همان، ص۳).
- اینارا (Inara) الههٔ آناتولیایی که احتمالا یک تجلی حاتیایی از مادر-الهه است. نام این الهه، پیش از آن در متون سده نوزدهم از کانش kanish ذکر شده است. محبوبیت او بعد از سده چهارهم پیش از میلاد رو به کاهش نهاد (همان، ص ۷۵).
- تاشمه توم (Tašmetum) الههٔ بابلی، نام او از «شامو»ی(Šamu) اکدی مشتق شده است و تقریباً چیزی به معنای «اعطای خواهشهاست» این الهه همسر نبو بود و همراه او در بورسیپا مورد پرستش قرار می گرفت. از این الهه به عنوان واسطهای مهربان، دور کنندۂ بدی، الههٔ عشق و توانایی، غالباً در دعاها و متون تشریفاتی متاخر آشوری-بابلی یاد میشود. از لحاظ ستاره شناسی، این الهه با برج جدی یکسان شناخته شده است (همان، ص ۸۸).
- دوموزی آبزو (Dumuziabzu) الههٔ سومری، این نام به معنای «فرزند حقیقی آپسو» است. گودﻩآ(Gudea)، فرمانروای مشهور لاگاش دو دوره نو-سومری او را «بانوی کینیرشا(Kinirsha)» که ناحیهای از قلمرو او بود می نامید. بنا به گفته یاکوبسن این الهه، مظهر صلح و حاصلخیزی و زندگی نو در باتلاق هاست. اما در نواحی پیرامون اریدو، او را یک خدای مذکر . یکی از افراد پیرامون انکی می دانستند (همان، ص ۱۱۳)
داستان مادر-خدایان به این جا ختم ﻧمیشود. مادر-خدایان که همیشه نماد باروری و برکت و آرامش هستند، ایزدبانوانی که با گذشت زمان چهره مادر-خدایی در آن ها پررنگتر میشود. حتی با پژوهشﻫﺎی فراوان میتوان کتابی دربارۂ آﻥها نوشت و حتی عکسهای بسیاری از این الههها وجود دارد که در این مقالهٔ کوتاه نمیتوان تمامی مطالب را گنجاند. نوشتن کتاب و پژوهشهای بیشتر را به محققین دیگر محول میکنم.
_______________
۱. (به انگلیسی: Avatar)
۲. «دیواناگری» مرکب از دیوا (देव) به معنی «نیمهانسان-نیمهخدا» و ناگاری (नगर) به معنای «صحبت و یا گویش» است و در مجموع به معنی «گویش دیواها» یا «گفتار نیمهانسان-نیمهخداها» است.
ناگاری (nāgarī) در سانسکریت شکل مؤنث ناگارا (nāgara) به معنی «شهری» و صفت توسعهیافتهای از ناگارام (nagaram) به معنی «تأسیس» یا «استقرار» است. از واژۂ «ناگاری» برای معانی مختلفی استفاده میشود که یکی از آنها «نیمهانسان-نیمهخدا» است. هنوز هم استفاده از واژۂ «ناگاری» در کنار «دیواناگری» متداول است. البته بسیاری آن را وام واژهای از واژهٔ فارسی «دیوان نگاری» می دانند که به معنی نگارش رسمی اسناد در دیوانخانهها(دیوانیهها یا ادارات دولتی) است که در اثر تأثیرات قوی فارسی بر زبان رسمی هند، وارد زبان هندی شده است.
دیواناگری بخشی از خانوادۂ دبیرههای برهمایی (Brahmic) هند، نپال، تبت و جنوب شرق آسیا است. این خط از نسل خط گوپتا (Gupta) همراه با سیدهام(Siddham) و شارادا(Sharada) است. انواع شرقی خط گوپتا که ناگاری هستند برای اولین بار پس از قرن هشتم میلادی دیده شدهاند و از حدود ۱۲۰۰م سیدهام تحت تاثیر بودیسم به تدریج در شرق آسیا جایگزین آن شد و به طور موازی شارادا نیز در کشمیر به کار رفت. نمونه اولیه دیواناگری در کتیبه کوتیلا (Kutila) در باریلی واقع در ایالت اوتارپرادش هند دیده میشود که تاریخی برابر با ۹۹۲ میلادی را نشان میدهد و خط افقی بالای حروف یک کلمه درآن وجود دارد.
رواج دیواناگری با استفاده اختصاصی این خط برای چاپ موتون مذهبی سانسکریت اتفاق افتاد که موجب ارتباط نزدیک بین خط دیوانگری و سانسکریت شد و این تصور را پدید آورد که دیوانگری خط زبان سانسکریت است؛ اما پیش از دوره استعمار انگلیس در شبه قاره هند هیچ خط ویژهای برای سانسکریت وجود نداشت و مردم نقاط مختلف به خط خود این زبان را مینگاشتند.
۳. معمولا دورۂ تاریخی به دورهﺍی گفته می شود که خط اختراع شده است و دوراﻥهای قبل از اختراع خط به دورانﻫﺎی ماقبل تاریخ نام نهاده شده است.
۴. کیومرث یا گیومرث در اسطوره آفرینش زرتشتی به عنوان نخستین انسان و در شاهنامه به عنوان نخستین شاهی ظاهر می شود که بر همه جهان فرمانروایی داشت. مسکن او در کوه بود و به صورت کسی که پوست پلنگ بر تن داشت، تصویر می شود. جامه و غذا را او کشف کرد و همه او را بزرگ می داشتند، بزرگداشتی که مایه پیدایش دین شد. فرمانروایی او سی سال دوام داشت، همچون خورشید که سودبخش بود و او خود از شکوه و قدرت بسیاریبرخورداری داشت. هوشنگ نوه گیومرث است و وارث تخت و تاج او بود، این وظیفه را به عهده داشت تا از دیو سیاهی که پدرش سیامک را کشته بود، سخت انتقام بگیرد (هینلز ۱۳۸۴، ص 166).
۵. منوچهر شخصیت مرموز اسطورهﺍیی دارد که اصل او بنابه برخی نوشته های پهلوی به ایزدان میرسد. مخلوطی از ﺑﻦمایه نخستین انسان در اساطیر هند به نام «منو» و نیای ایرانی را میتوان در او دید. چون از نام او برمیآید که او از نژاد «منو» است. در اسطورههای هندی پس از این که جمشید سرور دنیای مردگان میگردد، مقام نخستین انسان به منو داده میشود. منوچهر فرمانروایی خود را در ایرانشهر استحکام میبخشد. در متن های پهلوی، جنگ با افراسیاب در دوران حکومت اوست. سنت های دینی در متنهای اوستایی و پهلوی با سنتهای شاهنامه و دیگر منابع در مورد رویدادهای این دوره تفاوتهایی دارد (آموزگار ۱۳۸۳، ص60).
۶. «ایدون» به معنی «اینچنین» است.
۷. این مسئله در واقع ثنویت را مطرح میکند هر انسانی میتواند بسیار خوب باشد و به درجهٔ اعلای نیکی دست یابد و یا خیلی بد و پلید که در اعماق تاریکی اهریمنی سقوط کند.
۸. دیو «ناهیه» احتمالا تجسمی از «ناستیه» هندی است که او خدایی از تبار ﺩَﺋِﻮَههای هندی است. گاهی «ترومد» را که یکی از دیوان نشان دهنده غرور و نخوت است را بدلی برای «ناهیه» دانستهاند.
این مطلب برای اولینبار در سایت همه چیز درباره فیلمنامه و سپس در فیلمنوشت منتشر شد. پس از تعطیلی سایتهای یادشده، این مطلب در سایت آرگومنتی ایتالیچی بازنشر شد.