نمایش فاوست به نویسندگی و کارگردانی حمیدرضا نعیمی و با بازی رضا بهبودی در نقش دکتر فاوست، مسعود دلخواه در نقش مفیستو، بهناز نازی در نقش مارگریت و فروغ قجابگلی در نقش مارت از ۶ تیرماه تا اول مرداد ۱۳۹۳ در تالار وحدت به روی صحنه است.
فاوست، شخصیت اصلی یک افسانۀ آلمانی است. او عالمی عالیرتبه اما ناراضی از زندگی است و به همین دلیل روح خود را در ازای کسب دانشی بیپایان و بهرهمندی از لذتهای دنیوی با شیطان معامله میکند. افسانۀ فاوست به دلیل نزدیکی بسیاری که به داستان آغازین، یا همان روایت فریب خوردن آدم و حوا توسط شیطان و خوردن میوه ممنوعه دارد، در طول قرون متمادی منشاء خلق بسیاری از آثار ادبی، هنری، نمایشی و موسیقایی شده است.
اما با بررسی ادبیات اروپا به شخصیت مشابه دیگری نیز میرسیم؛ «پن تواردوسکی»، قهرمان اصلی یک داستان فولکلور لهستانی است که شباهتهای بسیاری با فاوست دارد و به همین دلیل به نظر میرسد که این داستان نیز تقریباً در همان دورۀ شکلگیری فاوست به وجود آمده است. هرچند مشخص نیست که هر دو افسانه ریشهای مشترک دارند یا اینکه یکی بر دیگر تأثیر گذاشته است.
منشاء اسم و شخصیت فاوست نیز هنوز در ابهام است. با این وجود، برخی منابع نام او را برگرفته از نام شخصی به نام «یوهان فاوست» (۱۴۶۶-۱۴۰۰) ، شریک تجاری «یوهان گوتنبرگ» میدانند. منابع دیگر معتقدند که شخصیت فاوست براساس زندگی جاودگر و کیمیاگر آلمانی «دکتر یوهان گئورگ فاوست» (۱۵۴۰-۱۴۸۰) شکل گرفته است.
اولین منبع مکتوب شناخته شده از افسانۀ فاوست، کتاب قصه کوچکی با عنوان «داستان دکتر یوهان فاستوس» است که در سال ۱۵۸۷ منتشر شده است. این کتاب و آثار مشابه دیگری که براساس این شخصیت نوشته شده بودند در قرون ۱۶، ۱۷ و ۱۸ میلادی بارها تجدید چاپ شدند. معروفترین این آثار، کتاب قصهای با عنوان فاوست است که در سال ۱۷۲۵ شهرت بسیاری یافت و همین نسخه بعدها توسط گوتۀ جوان خوانده شد و مورد توجه او قرار گرفت.
کتاب قصۀ اولیۀ فاوست که اواخر قرن شانزدهم در نواحی شمالی آلمان شهرت بسیار یافته بود، راه خود را به سوی انگلستان نیز باز کرد و در سال ۱۵۹۲ ترجمۀ انگلیسی آن با عنوان مرگ شایستۀ دکتر یوهان فاستوس منتشر شد. کریستوفر مارلو، شاعر و نمایشنامهنویس انگلیسی از این ترجمه به عنوان پایۀ نمایشنامه معروف خود با عنوان تاریخ تراژدی دکتر فاستوس که در سال ۱۶۰۴ منتشر شد بهره گرفت.
اما شاید بتوان گفت که مهمترین نسخه از این افسانه، نمایشنامۀ فاوست نوشتۀ یوهان ولفگانگ فن گوته، شاعر و نمایشنامهنویس شهیر آلمانی است. گوته که بیش از ۶۰ سال از زندگی خود را وقف نوشتن فاوست کرده بود، این نمایشنامه را در دو بخش به ترتیب در سالهای ۱۸۰۸ و ۱۸۳۲ عرضه کرد، به طوری که نسخۀ نهایی این متن پس از مرگش منتشر شد و به عنوان یکی از بزرگترین آثار ادبیات آلمان نام خود را در تاریخ به ثبت رساند. هانریش فاوست، مفیستو (شیطان)، مارگریت (محبوب فاوست)، مارت (همسایه مارگریت)، والنتین (برادر مارگریت) و واگنر(نوکر فاوست) شخصیتهای اصلی قسمت نخست نمایشنامۀ فاوست گوته به شمار میروند.
با وجود شهرت جهانی این نمایشنامه، فاوست در قرون ۲۰ و ۲۱ بارها به عنوان منبع الهامبخشی نویسندگان مختلف قرار گرفت که از معروفترین آنها میتوان به رمان مرشد و مارگریتا (که نوشتن آن ۱۲ سال طول کشید﴾ اثر نویسنده و نمایشنامه نویس معروف روسی میخائیل بولگاکف، نمایشنامۀ فاوست، یک تراژدی ذهنی (۱۹۳۴) اثر شاعر و نویسنده پرتغالی فرناندو پسوآ، رمان دکتر فاستوس (۱۹۴۷) اثر توماس مان آلمانی و نمایشنامۀ فاستوس (۲۰۰۴) اثر دیوید ممت اشاره کرد.
دامنۀ اقتباس از شخصیت دکتر فاوستوس، به ویژه از فاوست گوته به ادبیات محدود نمیشود و این شخصیت افسانهای به سینما، تئاتر و موسیقی نیز نفوذ میکند. از ۱۸۱۹ که قسمت اول نمایشنامۀ گوته در برلین روی صحنه رفت، این اثر بارها و بارها به شیوههای مختلف تئاتری و موسیقایی اجرا شده است. اما بیشک یکی از معروفترین آنها که در سپیدهدم هزارۀ سوم رخ داد اجرایی است که در جولای سال ۲۰۰۰ به کارگردانی پیتر اشتاین کارگردان معروف آلمانی در شهر هانوفر به صحنه رفت. این اجرا که شامل نسخۀ نهایی هر دو قسمت بود به مدت ۲۱ ساعت به طول انجامید و به این ترتیب، رکورد یکی از طولانیترین اجراهای تئاتری را به خود اختصاص داد.
در سینما نیز، از ابتدای تاریخ پیدایش این هنر ـ صنعت، دکتر فاستوس مورد توجه سینماگران بوده است. ژورژ ملییس، فیلمساز مبتکر تاریخ سینمای فرانسه در بسیاری از فیلمهای خود از دو شخصیت فاوست و/یا مفیستو استفاده کرده است. یکی از جدیدترین آثار سینمایی با اقتباس از فاوست اثر گوته و دکتر فاستوس اثر توماس مان، فیلم سینمایی فاوست محصول ۲۰۱۱ روسیه به کارگردانی الکساندر سوکوروف است. این فیلم که به زبان آلمانی ساخته شده است موفق به دریافت جایزه «شیر طلایی» شصت و هشتمین جشنواره فیلم ونیز شد.
در ایران نیز، این شخصیت کاملاً شناخته شده است. نمایشنامۀ فاوست گوته دو بار و هر دو بار از فرانسوی توسط اسدالله مبشری و م. به آذین به فارسی ترجمه شد. همچنین، در سال ۱۳۶۴ تله تئاتر دکتر فاستوس اثر کریستوفر مارلو به کارگردانی ایرج راد برای تلویزیون تولید شد. فیلم سینمایی گاهی به آسمان نگاه کن به کارگردانی کمال تبریزی نیز با الهام از رمان مرشد و مارگریتا اثر میخائیل بولگاکف ساخته شده است.
اما یکی از اقتباسهای متأخری که در ایران برای اجرای صحنهای نوشته شده، نمایشنامۀ فاوست نوشتۀ حمیدرضا نعیمی است. اثری که این روزها به کارگردانی خود او در تالار وحدت اجرا میشود.
نعیمی که این نمایشنامه را در زمستان سال ۸۹ و بهار سال ۹۰ در سالن چهارسوی مجموعۀ تئاترشهر با بازی خود در نقش فاوست و ایوب آقاخانی در نقش مفیستو به روی صحنه برده بود، در تالار وحدت اجرایی کاملاً متفاوت را به تماشاگر عرضه میکند؛ اجرایی که از شایستگی لازم برای معماری و ساختار این تالار به عنوان یک سالن اپرا برخوردار است. در اجرای جدید، متن نیز دستخوش تغییراتی شده و شخصیتهای واگنر (نوکر فاوست) و جلاد از متن حذف و شخصیت جوکر و صحنۀ رختشویخانه به آن افزوده شدهاند. در فاوست تالار وحدت، تعداد بازیگران زن نیز بیشتر شده و بنابراین، اگر فاوست چهارسو را نمایشی مردانه بنامیم این اجرای جدید از فضایی زنانهتر برخوردار است.
در اجرای سال ۸۹، نمایش مبتنی بر دیالوگ و بیان پیش میرود در حالی که اجرای سال ۹۳ بیشتر بر پایۀ بدن و حرکت استوار است. اگرچه همانند بیشتر آثار «گروه تئاتر شایا» بارقههایی از موسیقی در فاوست چهارسو نیز دیده میشد اما حضور سیاوش لطفی در مقام آهنگساز و همراهی گروه مشترک کر و ارکستر ایران و اتریش (آی سو)، فاوست تالار وحدت را به نمایشی نیمه اپرایی تبدیل میکند و بنابراین میتوان گفت که این اجرای جدید، بیش از آنکه رپرتوار یا حتی بازتولید فاوست سالن چهارسو باشد، تولیدی کاملاً جدید است.
درحقیقت، نعیمی با دو نمایش اخیر خود، سقراط و فاوست، دو نکتۀ مهم را به تئاتر ایران یادآور میشود؛ نخست، استفادۀ شایسته از امکانات تالار وحدت است. تالاری که بر پایۀ مدل "اپرا هال" اصلی شهر وین ساخته شده و بنابراین از قابلیت بالایی برای اجراهای اپرایی/ موسیقایی برخوردار است. قابلیتی که پیش از نمایش سقراط، با دو اجرای آنسامبل اپرای تهران (اپرای جانی اسکیکی و نمایش موزیکال اشکها و لبخندها) به سرپرستی هادی قضات، حضور خود را به اثبات رسانده بود. دومین نکتهای که به نظر میرسد نعیمی به دنبال آن است، یادآوری جای خالی تئاتر موزیکال متکی بر استانداردهای جهانی است. شیوهای تئاتری همراه با دیالوگهای به نظم و نثر، رقص و موسیقی که همه ساله حجم وسیعی از تولیدات نمایشی کشورهای مختلف را به خود اختصاص میدهد و طرفداران بسیاری در سراسر دنیا دارد. به طوری که تازهترین بررسیهای Ticketmaster نشان میدهد که در فصل گذشته اجراهای انگلیس، اپرای شبح اپرا با جذب ۹۴ درصد و نمایش موزیکال بینوایان با جذب ۹۳ درصد از مخاطبان بیشترین میزان جذب تماشاگر را در این کشور به خود اختصاص داده اند.
در صحنۀ نمایش فاوست علاوه بر حضور پر رنگ نور، حرکت و موسیقی، طراحی صحنه برپایۀ گویها نیز نقش مهمی ایفا میکند. گوی شکل سه بعدی دایره است و دایره، نماد بیکرانگی و نامحدودی است. بیآغاز و بیپایان است. نشانی کامل برای کمال، جاودانگی و روح است. از سویی دیگر، این شکل هندسی نماد حد و مرز، اتمام یک کار و بازگشت به نقطه آغازین و حتی گذر زمان و عمر است (عقربههای ساعت حرکتی دایرهای دارند). تمام جهان در حرکتی دوار به سوی تکامل گسترش مییابد. همچنین بازتابی از دوگانگی و ثنویت است. نماد قرار گرفتن شر در برابر خیر. نور در برابر تاریکی و «شیطان» در برابر «انسان». دایره، اولین نماد تئولوژیک است که قلمرو ماده را به قلمرو الهی نزدیک میکند.
دایره در حالت حجمدار و سهبعدیاش نماد جهان است. پیدایش جهان بر مبنای کره بوده است. مهبانگ، انفجار آغاز جهان، به شکل کرهای نورانی است که در تاریکی شروع به تابیدن میکند. تمام ذرات جهان از ساختارهای درون اتمی، اتمها، مولکولها، سیارات و ستارگان کروی شکل هستند و مهمتر از همه، سلول تخم و آبستنی که زایش را نشان میدهند گوی مانندند. (در لحظهای از نمایش، فاوست یکی از گویها را که به اندازۀ رحم مادر در ماههای آخر بارداری است به طرف مارگریت میاندازد، مارگریت گوی را بغل میکند و فرم جنین میگیرد و تماشگر از حضور بچه آگاه میشود).
نماد دیگری که در این نمایش توجه مخاطب را به خود جلب میکند، جوکر یا دلقک است. این دلقک تا زمانی که شیطان کاملاً بر روح فاوست نفوذ نکرده، در کنار او حضور دارد و تلاش میکند تا مانع سرسپردگی فاوست شود. بنابراین، میتوان گفت که دلقک نماد وجدان و روح پاک انسان است. جوکر بر سر فاوست تاج خار میگذارد. تاج خار نماد مسیح به عنوان انسانی کامل و نقطۀ مقابل شیطان است. دلقک نمایش فاوست، سپیدپوش است. سپیدی نماد پاکی و بیگناهی است. این دلقک، زن است. زن نماد خلاقیت، دانش و زایش است. در یونان باستان، در حالی که مردان در ژیمناسیومها مشغول رسیدگی به وضعیت فیزیکی و بدن خود بودند، «موزهها»، (۹ دختر زئوس) در میوزیوم برای ارتقای هنر، ادبیات، علم و خرد تلاش میکردند و در واقع، موزه به معنی "فکر و خرد انسان" است.
از دیگر نکات قابل توجه نمایش فاوست، شخصیت مفیستو است. همانطور که پیشتر گفته شد، شیطان از نخستین داستان انسان حضور داشته است تا شر و تاریکی را در برابر خوبی و نور به ظهور برساند. حضور مداوم این ضد قهرمان اعظم در ادبیات داستانی و نمایشی و خلاقیتهایی که در ساخت و پرداخت شخصیت آن وجود دارد باعث شده است که ایفای نقش شیطان به مجالی برای بروز تواناییهای بازیگران تبدیل شود. اشاره به بازی آل پاچینو در نقش جان میلتون در فیلم وکیل مدافع شیطان (۱۹۹۷)، پیتر استرمر در نقش لوسیفر در فیلم کنستانین (۲۰۰۵) و ویل اسمیت در نقش لوسیفر یا قاضی در فیلم داستان زمستان (۲۰۱۴) میتواند تائیدی بر این ادعا باشد.
در اجرای سال ۹۰ - ۸۹ نمایش فاوست، ایوب آقاخانی در نقش مفیستو ظاهر شد. دیالوگـمحور بودن این اجرا در نمای بسته و نزدیک به تماشاگر در سالن بلکباکس چهارسو، قدرت بالای آقاخانی در بیان و تغییر خطوط چهرهای بدون گریم و ارائۀ یک بازی زیرپوستی و زیرکانه سبب شد که مفیستوی او موفق شود به اندازۀ جان میلتونِ آل پاچینو تماشاگر را مجذوب کند. در فاوست تالار وحدت، مسعود دلخواه نه به جای آقاخانی بلکه به جای خودش مفیستو را بازی میکند. به بیانی ساده، دلخواه مفیستوی خود را نشان میدهد و به همان نسبت که نمایش در فاصلۀ ۳ سال از بیان به بدن میرسد، مفیستو نیز از بازی بیان آقاخانی به بازی بیان و حرکت دلخواه میرسد و به شیوهای متفاوت متجلی میشود.
از آنجا که در افسانۀ فاوست، مفیستو تنها یک «مرد» را فریب میدهد، به نظر میرسد نعیمی در تلاش است به داستان رانده شدن انسان از بهشت نیز رجعتی داشته باشد. پس در راه رسیدن به این هدف، با توجه به تغییراتی که در متن میدهد از تعداد بیشتری از زنان استفاده میکند. در واقع، در اجرای سالن چهارسو، مارگریت و مارت تنها زنان حاضر در صحنهاند درحالی که در اجرای تالار وحدت، مردم شهر از مردان و زنان به تعداد تقریباً برابر تشکیل شدهاند؛ مردان و زنانی که به یک اندازه از جهل رنج میبرند؛ به یک اندازه اسیر وسوسه، شهوت و طمع هستند؛ و به یک اندازه شایستگی ندارند که روح خود را به شیطان بفروشند. مفیستو روح آنها را نمیخرد، نیازی نمیبیند با آنها وارد معامله شود چرا که انسانهای متفکری نیستند و به راحتی فریب میخورند. مفیستوی نمایش نعیمی، پیش از آنکه زمان فاوست به پایان برسد از او میخواهد که زانو بزند و طلب بخشش کند، اما فاوست نمیپذیرد و راه دوزخ را در پیش میگیرد تا نشان دهد که هنوز از قدرت انتخاب و اختیاری که خداوند به اشرف مخلوقات خود عطا کرده است استفاده میکند.
این مطلب برای اولینبار در سایت همه چیز درباره فیلمنامه و سپس در فیلمنوشت منتشر شد. پس از تعطیلی سایتهای یادشده، این مطلب در سایت آرگومنتی ایتالیچی بازنشر شد.