فیلم سینمایی باشگاه مشتزنی (در اصل، باشگاه مبارزه که ایران به نام باشگاه مشتزنی مشهور است) به کارگردانی دیوید فینچر براساس رمانی با همین نام نوشته چاک پائولانیک و با بازی ادوارد نورتون، براد پیت و هلنا بونهام کارتر در اکتبر ۱۹۹۹ به پردۀ سینماهای جهان رفت. به مناسبت پانزدهمین سالگرد تولد این فیلم و به بهانۀ نوشته شدن دنبالۀ این رمان که قرار است در سال ۲۰۱۵ وارد بازار نشر شود، روزنامۀ ایتالیایی لارپوبلیکا، مصاحبهای با نویسندۀ رمان به همراه نکاتی خواندنی درباره پشت صحنۀ فیلم منتشر کرده است که در ادامه میخوانید.
نکاتی که شاید دربارۀ باشگاه مشتزنی نمیدانستید:
در اولین دعوای میان راوی بینام (با بازی ادوارد نورتون) و همزاد خیالیاش، تایلر داردن (با بازی براد پیت)، این دو بازیگر واقعاً همدیگر را کتک زدند. به طور عادی مشتی که نورتون به پیت میزد باید شبیهسازی میشد اما کمی قبل از ورود به صحنه، دیوید فینچر ادوارد نورتون را به گوشهای برد و به او گفت: "واقعا او را بزن!" به این ترتیب در فیلم دیده میشود که پس از ضربه به گوش، براد پیت آشکارا و در حالی که از این برخورد شگفتزده شده است درد میکشد و نورتون تلاش میکند تا جلوی خنده خود را بگیرد.
در سکانسی که در آن، پیت و نورتون، سرخوش و از خود بیخود، درحال بازی گلف هستند، واقعاً مسکرات نوشیدهاند. فینچر به گونه ای برنامهریزی کرده بود که بازیگران دو شخصیت اصلی قبل از فیلمبرداری این صحنه واقعاً مسکرات نوشیده باشند.
پس از اکران و موفقیت فیلم به ویژه در ایالات متحده، دهها باشگاه مبارزه تأسیس شد. معروفترین این باشگاهها که در سال ۲۰۰۰ در کالیفرنیا آغاز به کار کرد، «باشگاه مبارزۀ جنتلمنها» نام دارد.
هر دو بازیگرِ شخصیتهای اصلی، برای آماده کردن خود و جای گرفتن در قالب نقشها، تحت آموزشهای مشتزنی و تکواندو قرار گرفتند و علاوه بر این، تولید صابون را هم آموختند!
براد پیت نمیخواست که والدینش این فیلم را تماشا کنند و برای متقاعد کردن آنها تلاش بسیاری کرد که در ابتدا بیفایده بود اما زمانی که پدر و مادرش به صحنهای رسیدند که در آن تایلر دست قهرمان داستان را میسوزاند نظر خود را تغییر دادند و از دیدن ادامۀ فیلم صرفنظر کردند.
ادوارد نورتون پیش از فیلمبرداری باشگاه مشتزنی در نقش اصلی فیلم تاریخ مجهول آمریکا [۱] محصول ۱۹۹۸ در نقش یک Nazi skin (با نشان صیلب شکسته روی بدن) بازی کرده بود. به همین دلیل برای اینکه بتواند در نقش شخصیت اصلی فیلم دیوید فینچر بازی کند باید در مدت کوتاهی در حدود ۹ـ۸ کیلو وزن کم میکرد. اما تنها از راه دویدنهای طولانی روزانه و در حالی که تقریباً تنها چیزی که میخورد ویتامین بود توانست لاغر شود و در مقابل دوربین قرار گیرد.
ادوارد نورتون از سیگار کشیدن خوشش نمیآمد. در فیلم ورقبازها محصول ۱۹۹۸ این بازیگر با وجود اینکه نقش میطلبید، از کشیدن سیگار خودداری کرد اما نتوانست به دیوید فینچر نه بگوید و بنابراین در باشگاه مشتزنی، به دود سیگار تن داد.
ایدۀ رمان منشأ این فیلم، زمانی به ذهن پائولانیک [۲] خطور کرد که برای یک سفر آخر هفته به کمپ رفته بود و در آنجا از سایر افراد کمپ کتک خورد، آن هم تنها به این دلیل که از آنها خواسته بود صدای رادیو را کم کنند. روز دوشنبه زمانی که به سر کار برگشت، هیچکدام از همکارانش از او نپرسیدند که چه اتفاقی افتاده است. به اعتقاد پائولانیک تنها دلیل بیاعتنایی همکارانش این بود که آنها قادر به برقراری تماس انسانی نبودند.
مصاحبه اختصاصی لارپوبلیکا با چاک پائولانیک به بهانه دنبالۀ رمان باشگاه مشتزنی
زمانی که خرده فرهنگهای خشن و مطرود، قدرت را در اختیار میگیرند همواره به پایهگذاران آینده بدل میشوند، و مردم برای بازیافتن انسانیت خویش باید با آنها مقابله کنند.
این جملهایست که چاک پائولانیک در مصاحبهای با روزنامۀ لارپوبلیکا، چاپ ایتالیا به بهانۀ نوشتن بخش دوم رمان تأثیرگذار باشگاه مشتزنی اظهار داشت. اثری منهدمکننده، خشن و نسبتاً پاد آرمانی که در سال ۱۹۹۶ بر پایۀ ضرب و جرحی که میان نویسنده و گروهی جامعهستیز درگرفت به رشتۀ تحریر درآمد و در پی موفقیت رمان، در سال ۱۹۹۹ دیوید فینچر فیلمی براساس آن ساخت.
آقای پائولانیک، چرا تصمیم گرفتید ادامۀ رمان باشگاه مشتزنی را بنویسید؟
رمان آغازین من خشونت انسانها را در مقابل پدرانشان روایت میکند. اما اکنون میخواهم راوی بینام باشگاه مشتزنی را در شرایطی معرفی کنم که خود نیز پدر خانواده شده است و مدتی است که در حومۀ کسلکنندۀ شهر روزگار میگذراند و برای دور ماندن از همزاد خیالی خود ـ تایلر ـ دارو مصرف میکند. بخش دوم رمان توجه خود را معطوف به این دگردیسی شخصیتی راوی میکند که از تروریست به قهرمان دنیا تغییر حالت داده است. در قسمت دوم، مارلا هم حضور دارد که در فاصلۀ زمانی دو رمان همسر راوی شده است (در رمان نخست، مارلا معشوقۀ تایلر بود) و نسبت به باشگاه مشتزنی اورجینال نقش مثبتتری خواهد داشت.
و تایلر داردن که در پایان رمان اورجینیال محو میشود، پس از گذشت این همه سال چه نقشی خواهد داشت؟
قسمت دوم از چشم تایلر که به دنیا بازگشته است روایت خواهد شد که در پشت صحنه تلاش میکند بار دیگر همزاد خود را ترغیب به شرکت در «پروژۀ خرابکاری» [۳] کند. اما در مدت این سالها، این پروژه به صورت مخفیانه به یکی از بزرگترین عملیاتهای دنیا تبدیل شده است.
این به چه معنی است؟ اینکه انقلابها با شکست مواجه میشوند؟
زمانی که خرده فرهنگهای خشن و مطرود، قدرت را در اختیار میگیرند همواره به پایهگذاران آینده بدل میشوند، و مردم برای بازیافتن انسانیت خویش باید با آنها مقابله کنند. هدف اولیۀ پروژۀ خرابکاری، خلق افرادی قوی و شجاع بود، اما وقتی سازمانی فراموش کند که هدف اولیهاش قدرت بخشیدن به مردم بوده است و نه در اختیار گرفتن بیش از پیش آنها، حتی این سازمان جدید نیز فاسد میشود و بنابراین باید نابود شود.
با این توضیح، از مبارزه در مقابل نظام و جامعه مصرفگرای تعریف شده در رمان اورجینال باشگاه مشتزنی چه چیزی در بخش دوم باقی میماند؟ امروز این افراد خشمگین چه کسانی هستند؟ و چه کسانی تروریست اند؟
به اعتقاد «راوی/قهرمانِ» باشگاه مشتزنی نسخۀ اورجینال، اکنون مبارزه واقعی هماهنگ و همگام شدن با پسرش است نه تکرار اشتباهات پدرش.
با این اوصاف به نظر میرسد که قسمت دوم بسیار میانهروتر از قسمت اول است ...
البته به مواردی که گفتم باید خشونت، انحرافهای اخلاقی/جنسی و چندین فقره قتل را هم اضافه کنم.
چرا فرمول رمان مصور قسمت به قسمت را برای این اثر انتخاب کردید؟
قراردادهایی که برای دیگر کتابهای درحال چاپم امضا کردهام به من اجازۀ انتشار ادامۀ رمان را تا قبل از سال ۲۰۱۶ نمیدادند. به این ترتیب، با انتشار ادامۀ باشگاه مشتزنی به این شیوه، امیدوارم که این اثر با سایر رمانهایم که بین سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ منتشر خواهند شد تداخل پیدا نکند.
بنابراین، تنها علت این کار، صرفاً محاسبات تجاری است؟
خیر. به نظرم نوشتن رمان مصور بسیار هیجانانگیز است و معتقدم که بهترین فرم برای انتشار ادامۀ باشگاه مشتزنی باشد به ویژه که باید داستان و مخاطبان اثر را هم در نظر گرفت. به این ترتیب، میتوان هم به فیلم و هم به کتاب دست یافت.
شما همانند استفان کینگ، جان گریشام و سر آرتور کانن دایل، با نوشتن رمانهای دنبالهدار ترسی از "نابود کردن" رمان تأثیرگذار خود ندارید؟
شما نگران من نباشید. درحال حاضر من نویسندۀ بهتری هستم. اگر این نوع رمانها تحریکم نکنند خود را درگیر پروژههایی از این دست نمیکنم. زمانی که باشگاه مشتزنی را نوشتم سیوچند ساله بودم الان ۵۱ سال دارم. میخواهم ایدههایی را که ۲۰ سال قبل آغاز کردم ادامه دهم.
با توجه به اینکه کتابهای دنبالهدار آسانتر به فروش میرسند، به نظر شما نوشتن قسمت دوم یک رمان برای نویسنده، شکست یا پیروزی است؟
نمیدانم تا این حد که میگویید سوددهی دارند یا نه. اما به طور یقین برای من نوشتن دنبالۀ رمان آسان نیست. حتی اگر به خودم باشد تنها داستانهای کوتاه مینویسم؛ این ژانری است که برای من بیهمتاست. اما اگر بخواهم به این کار ادامه دهم موفق میشوم تنها یکی دو داستان کوتاه بنویسم که درآمدسازی بسیار کمی دارند ... .
بهترین دنبالهای که تاکنون خواندهاید چه بود؟
بیتردید داستانهای کوتاه جدید سانفراسیسکو اثر آرمیستید موپین. شخصیتها و خط داستانها بسیار بهتر از داستان اورجینال است.
و بدترین آنها؟
پسر رزماری (۱۹۹۷) ادامۀ رمان بچۀ رزماری (۱۹۶۷) اثر ایرا لوین. واقعاً افتضاح است.
منبع: لارپوبلیکا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. American History X
۲. Chuck Palahniuk
۳.Project Mayhem
این مطلب برای اولینبار در سایت همه چیز درباره فیلمنامه و سپس در فیلمنوشت منتشر شد. پس از تعطیلی سایتهای یادشده، این مطلب در سایت آرگومنتی ایتالیچی بازنشر شد.