مارتین اسکورسیزی یا به قول ایتالیاییها اسکورسزه از علاقهمندان سینمای ایتالیاست. حتی مستندی هم دربارۀ آن ساخته است. او شیفتگی خود به لوکینو ویسکونتی را هیچوقت پنهان نکرده است، اما بعضی مواقع این شیفتگیها کار دست آدم میدهد.
مارتین در این چند دههای که به قول ناصرالدینشاه از عملهجات سینما بوده است، فیلمهای زیادی از هر ژانری ساخته است که البته به غیر از چند تایی بقیه آش دهانسوزی نبودهاند. اما برخی از فعلهجات منتقد سینما آنها را شاهکار به حساب آوردهاند. در هر دورهای هم یکی پای ثابت فیلمهای او بوده است. در اوایل کار، رابرت دنیرو، و اخیراً هم لئوناردو دیکاپریو که نشان داده حتی نقش تمساح را هم حاضر است در فیلمهای مارتین برعهده بگیرد.
بعضی وقتها کارگردانها مثل مارتین عزیز از مرزی میگذرند که از لحاظ هنری نباید بگذرند؛ یعنی کاری را انجام میدهند که در شناخت و توان آنها نیست. مثل عصر معصومیت که مارتین ظاهراً در آن خواسته است بدل فیلم ویسکونتی یعنی یوزپلنگ را بزند. در نتیجه او دچار سقوط آزاد شده و روی تهیگاهش بر زمین فرود آمده است. یوزپلنگ نوشتۀ جوزپه تومازی دی لامپه دوزا و سرگذشت خانوادۀ اشرافی سیسیلی است در دوران جنبش ملی ایتالیا به نام ریزو رجیمنتو یا نهضت رستاخیز. گیریم یک جنگوصلح به سبک ایتالیایی. در واقع، این قصه شرح حال خانوادۀ خود نویسنده و خوراک موردپسند ویسکونتی است، چون خود او هم از اشرافزادگان میلانی است؛ یعنی از ویسکونتهای میلانی که دورانی در آن منطقه حکمفرمایی میکردند. بنابراین، او به زیروبمهای اشرافیت و اشرافبازی بسیار آشناست، و نقاط قوت و ضعف آنها را به خوبی میشناسد. دیگر اینکه ویسکونتی علاوه بر کارگردانی در سینما، کارگردان تئاتر و به خصوص اپرا با خوانندگی بزرگانی مثل ماریا کالاس، خوانندۀ اسطورهای یونانیتبار اپرا، بوده است. اپرا جزو هنرهای اشرافی و موسیقی کلاسیک است که ویسکونتی در آن بزرگ شده است و همۀ اینها در فیلمهای ویسکونتی از جمله یوزپلنگ کاملاً نمایان است.
مارتین عزیز اما فاقد این خصوصیات و کیفیات است. همانطور که در فیلمش میبینیم، درست است که ماجرا در میان اشرافیت نیویورکی اوایل قرن نوزدهم میگذرد، اما در آن جز ظواهری چون لباسهای زیبا، صرف چای عصرانه، مادامهای رنگارنگ، نیمه عاشق و ناراحت از زندگی زناشویی با شوهرانی که پولشان از پارو بالا میرود و گاهی هم در تجارت دچار ورشکستگی مالی میشوند، خدمههای به ظاهر دلسوز و در باطن مکار و فضول، و لبخندهای حسابشده و سخت تصنعی جناب دانیل دی لوییس در نقش عاشق کبیر چیز دیگری پیدا نیست. در حالی که یوزپلنگ ویسکونتی نمایانگر یک لحظۀ حساس تاریخی است که از طریق فروپاشی یک خانوادۀ اشرافی سیسیلی بیان میگردد و تماشاگر گذری تاریخی را میبیند و روند دگرگونی زمانه و آدابورسوم را، البته نه در قالب ظاهری.
خلاصه آنکه شخصیتهای ویسکونتی ریشه در تاریخ دارند، در حالی که شخصیتهای مارتین اسکورسیزی ریشه در چیزی دارند که خود کارگردان هم نمیداند چیست! شاید هم ریشه در همان چترهای آفتابی دارند که مادام پمپادورهای مارتین عزیز روی سر خود مقابل آفتاب میگیرند تا چای بعدازظهر را در کنار آقازادههایی صرف کنند که تا کمر خم میشوند و دست مادامها را میبوسند.
این مطلب برای اولینبار در سایت همه چیز درباره فیلمنامه و سپس در فیلمنوشت منتشر شد. پس از تعطیلی سایتهای یادشده، این مطلب در سایت آرگومنتی ایتالیچی بازنشر شد. انتشارات کتاب خورشید نیز این مطلب را در کتاب گزیده مقالات رضا قیصریه تحت عنوان «مترجم خائن نیست» منتشر کرده است.